به گزارش پایگاه 598، رژیم صهیونیستی در بازههای زمانی مختلف، حملاتی را به برخی مناطق سوریه صورت میدهد و به دنبال آن در رسانهها هیاهو و تبلیغات میکند.
همزمان که سوریه مشغول مبارزه با گروههای تروریستی است، دمشق این حملات را همدستی رژیم صهیونیستی با تروریستها میداند. بعد از وقوع حملات رژیم صهیونیستی و تکرار آن در طول چند سال گذشته، برخی این سوال را مطرح میکنند که دمشق چرا پاسخ نمیدهد.
هر چند برخی جوانب این پاسخ در زمان فعلی قابل بیان نیست اما چند نکته را میتوان اشاره کرد:
۱ – در مقطع فعلی اولویت جبهه مقاومت و بخصوص سوریه، پاکسازی این کشور از گروههای تروریستی است که تهدید اصلی علیه امنیت ملی سوریه قلمداد میشوند. لذا ارتش سوریه و گروههای مقاومت اکنون توان خود را باید برای آزادسازی ادلب قرار دهند نه پاسخگویی به حملات مقطعی صهیونیستها.
۲- ایران و جبهه مقاومت در ابعاد وسیع جغرافیایی توان پاسخگویی به این حملات را دارند و ممکن است هر حملهای را که صلاح بدانند در هر لحظه پاسخ دهند و قطعا در موعد معین این اقدام انجام خواهد شد. اما دمشق و تهران در کنار این مساله به موقعیت و حساسیت شرایط موجود در منطقه در کنار اولیتبندی مسائل دیگر توجه دارند.
۳- جبهه مقاومت در منطقه، یک شبکه درهمتنیده و پیوسته است و رگههای آن در سراسر منطقه گسترانده شده است. این درهم تنیدگی و پیوستگی منجر به این امر خواهد شد که جبهه مقاومت پاسخهای خود را صرفاً به یک منطقه خاص محدود نکند و آن را در مناطق دیگری غیر از فلسطین اشغالی هم انجام دهد.
۴- آنچه مطلوب و مدنظر صهیونیستهاست گشودن جبهههای مختلف جنگ در سوریه برای کُند کردن روند مبارزه با تروریسم و زنده نگه داشتن عناصر تروریست در داخل خاک سوریه است. هرگونه درگیری جدید در داخل سوریه، جبهه جدیدی از جنگ را به وجود خواهد آورد که منجر به فعالیت گسترده تروریستها برای انجام حملات جدید در داخل سوریه خواهد شد.
پاسخ دادن نسنجیده یا احساسی به رژیم صهیونیستی ممکن است بازی کردن در زمینی باشد که تلآویو میخواهد. در این حالت ارتش سوریه باید در دو جبهه متفاوت به مقابله بپردازد؛ این درحالی است که با پایان فعالیت تروریستها در سوریه، نیروهای مقاومت و ارتش سوریه با فراغ بال بیشتری به اقدامات صهیونیستها پاسخ خواهند داد.
۵- نکته مهمی که مخفی مانده این است که حملات رژیم صهیونیستی به سوریه نه تنها حمله به اهداف استراتژیک و حیاتی جبهه مقاومت نیست، بلکه این حملات صرفاً برخی مناطق خالی از هرگونه نیرو و گاهی سولههای خالی از هرگونه امکانات و تجهیزات بوده است. کمتر کسی این نکته را توجه کرده اما همین نکته نشان میدهد که این حملات بیش از آنکه حملاتی استراتژیک و بازدارنده باشد، بیشتر رسانهای و فضاسازی در جهت اقناع افکار عمومی داخلی تدوین می شود. از سوی دیگر این حملات به اهداف و مناطقی صورت میگیرد که خللی در انجام عملیاتهای جبهه مقاومت وارد نمیکند.
۶- تلآویو بخوبی آگاه است که هر حمله که به شهادت نیرویی از حزبالله یا ایران منجر شود، پاسخ آن را قطعا دریافت میکند، همچنانکه تاکنون دریافت کرده است. لذا اسراییل که عمق استراتژیک چندانی ندارد و بازدارندگی آن به مراتب پایینتر از وضعیتی است که در رسانهها تبلیغ میشود حد و حدود بازی خود با این برگ را میداند. از طرفی، پاسخگویی به چنین دشمنی با این عمق راهبردی و توان بازدارندگی، به مراتب آسانتر و سهلالوصولتر از آن است که نتوان پاسخ حملات آن را داد. این امر بدین معنی مهم است که توان پاسخگویی به حملات این رژیم در مقاطع مختلف وجود دارد.
۷ - جبهه مقاومت اکنون اولویتبندی خود را دارد نه آن اولویتی که رژیم صهیونیستی القاء یا تحمیل کند. آنچه برای ایران و کشورهای جبهه مقاومت مهم است، تثبیت امنیت در کشورهای حامی مقاومت و شکلگیری دولت قوی برای به ثبات رسیدن و تداوم خدماترسانی این دولتها به مردمشان است. این ثبات در راستای دفع خطرات امنیتی و تشکیل دولتی هم سو با سیاستهای جبهه مقاومت است که در صورت تحقق این امر امکان هرگونه تهدید برای جبهه مقاومت از بین خواهد رفت. این نکته در عین سادگی، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
۸- امری که رژیم صهیونیستی را بیش از همه آزار میدهد، بحران هویتی است و هرگونه حمله به مناطق اشغالی، این رژیم را از درون با مشکلات متعدد هویتی همچون مهاجرت معکوس مواجه خواهد کرد. این نقاط ضعف برای جبهه مقاومت کاملاً محسوس و هویداست.
در مجموع میتوان این گونه عنوان کرد که حملات صهیونیستها به مناطق مختلف سوریه ناشی از قدرت نیست بلکه ناشی از ناچاری و استیصال آنها در برابر وضعیت رو به تقویت جبهه مقاومت است. زیرا جبهه مقاومت اکنون در کنار مرز فلسطین اشغالی است و نیازمند تبلیغات و سروصدا و فضاسازی نیستند و صهیونیستها به معنای این امر، بخوبی واقفند.